❇️ گهواره ی دل به شوق اینکه هستی تاسحر باخویش بیدارم چه خوشبختم که حتی درخیالم چون تو رادارم تو دشت تشنه ی من باش،باریدن که کاری نیست به مژگان اشک جای آب،بردشت تومی بارم تو را بوییده ام یکبار،درهنگامه ی تطهیر به قدرِآهوان از نافه ی عطرِتوسرشارم من از آغوش تابستانیت،چیزی نمی خواهم زمستانی نکن ازبرگ ریزان،سخت بیزارم مرا دلتنگ لالایی نکن،عمریست بی خوابم چو مادر در پناهم گیر و درگهواره بگذارم بمان ای باغ سر خوش،زندگی بی تاب بودن هاست چه خوش باغی که در اندیشه اش چون من سپیدارم تو آن انکار تاریخی،درون سنت و تقوا من آن نیمی جدا ازشرع وعرف ومیل واصرارم تو آن نازی که شایدهای هر طناز را باید من آن عقلم که،مس را می فروشم،زرخریدارم #مسلم_آهنگری , ...ادامه مطلب